به سقف اتاق خیره شدم کنارم کتاب امت و امامت شریعتیه، روی میز لپ‌تاپ روشنه.

روی تخت دراز کشیدم به صفحه لپ‌تاپ ‌و چهره‌ی محدثی نگاه میکنم.

امروز جلسه اول جامعه‌شناسی دین مدرسه جیوگی رو دیدم.

محدثی خیلی خلاصه گفت اگه جنم این رو نداری حرف مخالف عقیده‌ات رو بشنوی، اگه جنم این رو نداری یه روز با این روبه‌رو بشی که دین کارکرد منفی هم داره، برو کشکت رو بساب. (البته این الان بیان ذهن مشوشه منه)

به سقف اتاق خیره شدم و دارم به این فکر میکنم که من جنم این رو دارم برم سمت جامعه‌شناسی دین یا نه...

ترس اینکه اگه یه روز به چیزهایی رسیدم که مخالف دینداری بود جرئت این رو دارم اعلامش کنم یا ته قلبم این ترس رو دارم که نکنه اشتباه کنم و بقیه هم به خاطر اشتباه من اشتباه کنن و برم جهنم :)